به گزارش شهرآرانیوز، وقتی میخواست ایدهای را که به ذهنش رسیده، با آن قاب شیشهای مات و یک دوربین عکاسی، در کنار خیابان اجرایی کند، فکرش را هم نمیکرد شاید شمار آثار نمایشگاهیاش به ۴۰۰ عکس منحصربهفرد برسد. آرمین عباسی بوجی، هنرمند عکاس تهرانی است که دومین نمایشگاه عکاسی خودش را به مشهد و گالری آسمان آورده و مخاطبان این نمایشگاه را به سوژه عکسهای جدید نمایشگاه بدل کرده است. او فارغالتحصیل رشته عکاسی در مقطع کارشناسی بوده که پس از برگزاری اولین نمایشگاه خود در تهران، تصمیم گرفته است در یک رابطه تعاملی، دومین نمایشگاهش را در مشهد برگزار کند.
در جایجای گالری، قابعکسهای بزرگ و ظریف، تصاویری واضح و مات از چهره آدمهایی را در خود جای دادهاند که هرکدام حسی را به بیرون از آن چهارچوب پرتاب میکنند؛ یک نگاه ساده و عمیق، لبخندی لطیف، خندهای از سر ذوق و شادی و غم و سکوت و فریادهایی که زیر لایهای از ذرات مات شیشهای میلغزند.
انگار درون هر قابعکس یک جنگ درونی از وضوح و ناقصبودن در حال رخدادن است؛ اتفاقی که مخاطب را برای لحظات طولانی پای هر تصویر نگه میدارد و سپس ترغیبش میکند تا برود پشت آن قاب شیشهای مات بایستد و تصویر خودش را هم ثبت و به این نمایشگاه اضافه کند.
آرمین عباسیبوجی در توضیح نمایشگاه «وضوح ناقص» چنددقیقهای برایمان صحبت میکند که اینجا میخوانید:
«وضوح ناقص» از یک ایده کوچیک شروع شد و دیدم که چقدر میتواند کمککننده باشد؛ اینکه نیاییم یک عکس را کامل و با شاخص بالا برای افراد نشان دهیم. آن چیزی که مخاطب من، در واقع سوژههای من، خودشان برای من ساختند، این است که آنها در این تصاویر خودشان هستند. خشم، هیاهو، لبخند و حس خودشان را منتقل میکنند و آن چیزی که دورتر بود، بهمراتب دچار وضوح ناقص میشد.
این باعث میشود به دوستانم و همه کسانی که میشناسمشان این را گوشزد کنم که هر چیزی که ما در زندگی میبینیم شامل این قانون «وضوح ناقص» میشود. این وضوح ناقص همیشه هست، هیچوقت همه ابعاد و جزئیات یک ماجرا را نمیبینیم، اما بهراحتی درباره آنها قضاوت و اظهارنظر میکنیم و حتی درباره این اتفاقات دوست داریم خودمان را دانا جلوه دهیم.
من این پروژه را تهران شروع کردم. با قاب شیشهای خودم کنار خیابان ایستادم و از آدمها خواستم پشت این قاب بایستند و یک حسی را برای من به وجود بیاورند و خودشان را به شیشه کوچک من نزدیک کنند. نتیجه آن، شد ۱۶۷ فریم بدونادیت. درواقع عکسها را فقط سیاهوسفید کردم بهاضافه یک کنتراست ضعیف که روی آن اعمال شد.
همه سوژهها خودشان بودند. جالب اینکه یکسری تصاویر از آدمهایی است که فریاد میزنند. اتفاقاً بعد از ثبت آن تصاویر کنکاشی کردم و دیدم این فریادها مربوط به افرادی است که یک فریاد بیصدا در زندگیشان دارند. آنها مختار بودند هر حسی را انتقال بدهند، اما فریاد را انتخاب کردند.
تا الان ۸۰ تا ۹۰ درصد بازخورد مثبت گرفتهام و در پیامها و صحبتهایی که به من رسیده این مطلب عنوان شده که «دقیقاً نمیتوانند بگویند چرا این وضوح خودش ناقص است و وضوح در همه سطوح ناقص!»
اکنون قصد دارم ادامه دهم این جریان وضوح ناقص را؛ زیرا تعداد آثاری که از مخاطبانم به عنوان سوژههای این رویداد ثبت شده است به عدد ۴۰۰ رسیده و فکر میکنم بتوانم با ایجاد بستری در فضای مجازی، نمایشگاهی مجازی راهاندازی کنم تا این جریان ادامه یابد.
الان هم که این نمایشگاه را در مشهد برگزار کردم، حس خوبی دارم. گرچه وقت آمدن به مشهد برخی مدام این سؤال را تکرار میکردند که «حالا چرا مشهد؟»، اما الان که آمدهام، میبینم مشهد فضای هنری پویایی دارد. علاوه بر آن، بزرگان زیادی در مشهد زیست میکنند، کار میکنند و دست به خلق میزنند. برخلاف هنرمندانی که شاید از مشهد یا شهرهای دیگر به تهران میروند برای ارائه کارهایشان، من دوست دارم به شهرها بروم و کارهایم را نشان بدهم.